يكشنبه ۲۶ شهریور ۰۲
اینجا هیچ. اینجا خلاء. اینجا سکوتی که هیچ نمیدانی از کدام سو میوزد. اینجا نه بیرون و نه درون. در اینجا ما تنها، هستیم، و من تو را به آرامی، به اینجا، به سوی خویش فرا میخوانم.
صبر کن یار دیرینه، ما به آرامی در
بیکرانه به سوی هم گام بر میداریم، و در آن لحظه که من تو را بازیابم و تو جان کهن مرا ماورای اعصار و یادها و خاطرهها به جا آوری، سفر حقیقی آغاز خواهد شد. آیا آمادهای؟
من مهرم، کینهام، خشمم، فریادم. جوشش آبهای طغیانیام و آرامش اقیانوسهای کبیرم. آفتابم، آذرم، سپیدی سحرگان بینظیرم، و شبم، چنان چون فرو میافتد پرده و آنگاه چون فرا میخیزد، آزادی در خویش ماندگان اسیرم.
هنوز هیچکس را نیافتهام به بزرگی راز خویش، و هنوز راز دل خویش با هیچکس بازگو نکردهام.
ما به آرامی در بیکرانه به سوی هم گام برمیداریم.لحظهی دیدار نزدیک است.
حلمی * کتاب شاهزاده هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1402 ساعت: 13:54